×
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴
آن پری چو از، بهر دلبری، زلف عنبرین، شانه میکند
در جهان هر آن، دل که بنگری، بیقرار و، دیوانه میکند
با چنین جمال، گر تو ای صنم، یک زمان زنی، در حرم قدم
همچو کافران، مؤمن حرم، رو به سوی بت، خانه میکند
شمع را از آن، من شوم فدا، گرچه میکشد، ز آتش جفا
[...]
۵ بیت