قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۱
در غربتم استخوان چو نی نالیده
کاهیده نشاط و محنتم بالیده
محروم ز ارض طوس صحرای دلم
دشتیست ز سیل غربتم مالیده
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۲
در عشق، چه دلهاست کباب از شعله
سرگرمی عشق برده تاب از شعله
تمکین ز دل است و بیقراری از عشق
آرام ز شمع و اضطراب از شعله
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۳
هرگز نشدم جرعهکش از جام گله
در زیر لبم شکست پیغام گله
دارد چو دلم تاب جفای همهکس
شرمم بادا ز بردن نام گله
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۴
از خلق جهان، چه نیک و بد، یک قلمه
حق در دنیا برآورد کار همه
هرچند که باشد رمه غافل ز شبان
غافل نشود شبان ز احوال رمه
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۵
ای ذکر تو مقصود ز گفتار همه
درد تو دوای دل بیمار همه
هر ذره هواخاه بود مهر تو را
گرم است ز سودای تو بازار همه
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۶
شادم به دل خراب در ویرانه
مجنونشدن است باب در ویرانه
بی دیده دل از عشق شد آباد، که نیست
روزن طلب آفتاب در ویرانه
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۷
دیوانه رهد ز رنج در ویرانه
جغدست ترانهسنج در ویرانه
در سینه، ز دل، مهر تو شوریدهترست
زنجیر گسسته گنج در ویرانه
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۸
از گردش و سیر فلک حادثهزای
ماندهست هنوز دورهای چند به جای
چندان که فکند نعل مه، توسن چرخ
بستند به میخ اخترش باز به پای
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۹
ای تازه نهال سایهپرور بازآی
شهباز من از صید کبوتر بازآی
چون نور نظر که بازگردد به مژه
در چشم زدن به دیده تر بازآی
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۰
ای مرکز نه سپهر اعظم بازآی
ای روشنی دیده عالم بازآی
چون لعل به کان، چو در به دریا برگرد
از لب چو نفس به سینه در دم بازآی
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۱
همت طلبی، به تربت مجنون آی
با دیده نمناک و دل پرخون آی
خواهی نگذاری دل پروانه ز دست
در خانه چراغ بر کن و بیرون آی
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۲
ای جان و جهان، جهان و جان همهای
یار همهای و مهربان همهای
عشاق به هر کناره میجویندت
با آن که همیشه در میان همهای
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۳
ای عشق، حیات جاودان همهای
ای عقل چه گویمت، زبان همهای
هر تیر ملامت که به زه پیوستند
ای سینه طرب کن که نشان همهای
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۴
ای دوست چرا در دل دیوانه نه ای
بیگانه چه خوانمت، که بیگانه نه ای
خود باش دلیل ره که چونت یابم
این خانه پُرست از تو و در خانه نه ای
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۵
عشق آن تو شد، تواش کجا میطلبی
با توست ازین و آن چرا میطلبی
با آن که چو غنچه رسته گل در بغلت
تو نکهتش از باد صبا میطلبی
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۶
هرگز نشدم کامور از مطلوبی
این صبر کجاست کار هر ایوبی
از ضعف، دلم در تن لاغر ماند
پیچیده چو برگ کاه در مکتوبی
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۷
ای آن که کمر به جستن حق بستی
زین هستی موهوم چو رستی، رستی
غیر از تو حجاب در میان چیزی نیست
از خود چو بریدی، به خدا پیوستی
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۸
بگذار حدیث جزو و کل در مستی
آسان نتوان رفت ز پل در مستی
با عشق، ز جسم عنصری دست بدار
زیر آی ز اسب چارجل در مستی
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۹
ای عشق جدا ز وصل یارم کشتی
ناخورده می از رنج خمارم کشتی
بازم به نسیم دامنی جان دادی
چون آتش اگر هزار بارم کشتی
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۰
رنجورم و خستهدل، طبیبان مددی!
غربت شده دشمنم، حبیبان مددی!
حبالوطنم ز جای برداشته دل
وقت آمده، ای شام غریبان مددی!