عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۱۹
از باب مغان که رسمشان جود و عطاست
جامی بدهند این نه آیین سخاست
شکرانهٔ صاف های لب تشه طلب
دردی بدهند، تشنگانیم، رواست
عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۳۰
گر چشم و دلم ز ناله و گریه جداست
زنهار مبر گمان که راحت، که خطاست
گر ناله خموش است دلم در جوش است
گر دیده سراب است، درونم دریاست
عرفی » رباعیها » رباعی شمارهٔ ۵۴
هر کس که سرش نه در گریبان فناست
تا گردنش از فرق همه زخم جفاست
زآنروی که تا فوق گریبان عدم
آمد شد سیل غم و سنگ بلاست
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۱۹
آن نصفه که از پشت تو ای شاه بکاست
شاخی ست که پشت تو بدو گردد راست
چون روی زمین خصم بگیرد چپ وراست
پشت تو کسی بود از پشت تو خاست
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۵۸
در سینه من که او شبستان وفاست
این دانه غم دل است یا تخم جفاست
این عمر من است یا شرر زار غم است
وین چشم من است یا کمینگاه بلاست
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۶۷
سر خیل نماز بودنم گرچه خطاست
لیکن بخدا که از ریا مستثناست
اینک خوشم افتاده که در وقت نماز
پشتم به خلایق است و رویم به خداست
میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۸۳
هر جا که توئی دین و دل ما آنجاست
آنجا که تو نیستی شگفتا که کجاست
از سینه هرآن نغمه که آید به زبان
با نام تو و ذکر تو در شور و نواست
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶
آن شوخ که چشم حسن را نور و ضیاست
در دیده همتش جهان سرمهبهاست
چشمی به هوس نهاده بر هم ورنی
در نرگسش از ناز ره خواب کجاست
فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷
صد شکر که حرف دوست شد بیکم و کاست
گنجینه عمر کو بدانم آراست
از کیسه دوست صرف کردیم و هنوز
ز آنجا که حیای اوست شرمنده ماست
کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱
زنجیر عدالتت بعالم رقمی است
فرمان بدر کردن هر جا ستمی است
آرایش روزگار امروز از دست
بر روی زمانه زلف پرپیچ و خمیست
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲
جز علم و عمل که همدم روز جزاست
چون نور مهست عاریت هرچه تراست
بر عاریه دل منه که رسوا گردی
به دری که هلال آگشت انگشت نماست
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۸۳
قدسی همه کارت اثر نفس و هواست
این بیخردی ز کودکی یا سوداست
روزی که به دست تو رسد نامه جرم
آن روز کنی فرق ز دست چپ، راست
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۸۴
آیند اگر به مصلحت با هم راست
آمیزش عشق با خرد حرف کجاست
هرچند که جوشند به هم در یک پوست
در بیضه همان سفیده از زرده جداست
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۸۵
جان زنده بود به عشق و عشق تو به جاست
بر ذره ز آفتاب، بس منتهاست
هر جزوی را وصول کل، کل دارد
آن قطره که پیوست به دریا، دریاست
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۸۶
از نادانی، کس نفتد در کم و کاست
دانایی ما بلای جان و دل ماست
تا دست چپ و راست ز هم دانستم
غم بر سر غم میرسدم از چپ و راست
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸
از ناز قضا چو چهرة حسن آراست
تشریف حیا به قدّ عشق آمد راست
گر این دو نگهبان نبود از چپ و راست
بس دود کزین دو شعله برخواهد خاست
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹
هر چند که دل لبالب از نور خداست
لیکن به مثل قطره کجا بحر کجاست؟
داند نظری کو به حقیقت بیناست
کابینه اناالعکس اگر گفت؟ خطاست
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
ماه رمضان عجب مه روحفزاست
آثار لطایف اندرین مه پیداست
رنگ همه چون رنگ نقاهت ز چه روست
گر نه رمضان مزیل امراض خطاست!
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰
ملک است چو خانهای که دردار فناست
از پادشه و رعیت این خانه به جاست
شاهست چو خانهای، رعیت دیوار
جا بر سرشان دارد و زیشان برپاست
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۶۹
عیش گیتی پر نمک و شور و شر است
کیفیت از این شراب جستن غلط است