گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲۸

 

قصد که داری، ای پسر، باز چنین که می روی

کآفت و فتنه نوی در دل و دین که می روی

باز دگر بلای جان آمد و تا گرفت خون

تا به تو افتدش نظر، مست چنین که می روی

غمزه بس است قتل را، تیر و کمان چه می بری؟

[...]

امیرخسرو دهلوی