گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۱

 

زمژگان که ناخن در فضای سینه می بارد؟

که خون چون نافه ام از خرقه پشمینه می بارد

بود یک شمه از ناسازی گردون به میخواران

که ابر بی مروت در شب آدینه می بارد

به شیران طعمه از پهلوی خود گردون دهد، اما

[...]

صائب تبریزی