×
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۷ - کتابه دولتخانه صفاپور
فتد عکست چو در آئینه صبح
نگنجد مهر خور در سینه صبح
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۱
ننمود ز جیب آسمان، سینه صبح
بشکست مگر کلید گنجینه صبح؟
از بس که گریست چشم قدسی، گویا
زنگار گرفت امشب آیینه صبح
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۰۸ - در وصف شب تیره و جاسوسی گرفتن رام از افواه مردم شهر در باب پاکی سیتا
سیه دل گشته شام از کینهٔ صبح
نفس نامد برون از سینهٔ صبح
رهی معیری » رباعیها » آیینه صبح
داریم دلی صافتر از سینه صبح
در پاکی و روشنی چو آیینه صبح
پیکار حسود با من امروزی نیست
خفاش بود دشمن دیرینه صبح