×
عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۶۸
کاری که ورای کفر و دین میدانم
آن دوستی تست، یقین میدانم
در جانِ من، آن سلسله کانداخته ای
هرگز نشود گُسسته، این میدانم
عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۱۳
در کوی تو جان گوشه نشین میدانم
وز زلف تو عقل خوشه چین میدانم
بیدار نشستهای چنین میدانم
در خواب کنی مرا یقین میدانم
عطار » وصلت نامه » بخش ۴۵ - وله ایضاً
کاری که ورای کفر و دین میدانم
آن دوستی تست یقین میدانم
در حلق من آن سلسله کانداختهاند
هرگز نشود گسسته این میدانم
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۶۲۷
گم گشت دل از برم، یقین می دانم
جز در بر تو نیست، چنین می دانم
خاک در تو بموی رو می روبم
دل جویی را چاره همین می دانم