گنجور

رهی معیری » غزلها - جلد سوم » غنچه پژمرده

 

عاشق از تشویش دنیا و غم دین فارغ است

هرکه از سر بگذرد از فکر بالین فارغ است

چرخ غارت‌پیشه را با بی‌نوایان کار نیست

غنچه پژمرده از تاراج گلچین فارغ است

شور عشق تازه‌ای دارد مگر دل؟ کاین چنین

[...]

رهی معیری