گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۸۵

 

شمع آمد و گفت: دوربین باید بود

در زخم فراق انگبین باید بود

میخندم و باز آب حسرت در چشم

یعنی که چو جان دهی چنین باید بود

عطار
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳

 

در قرب به صد بلان قرین باید بود

پروانه خوی آتشین باید بود

تسلیم به ایمای نظر باید شد

سر بر کف و جان در آستین باید بود

نظیری نیشابوری