گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۱۴

 

گل گفت که رفتنم یقین افتادست

یک یک ورقم فرا زمین افتادست

از عمرِ عزیز اگرچه صد برگم من

بی برگ فتادهام، چنین افتادست

عطار
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

تا مرا دیده بر آن زهره جبین افتادست

دلم از دوری او سخت حزین افتادست

دیده ام حسن رخش دید و در او حیران شد

راستی بر همه آفاق گزین افتادست

بر من خسته دل آخر چه سبب بی جرمی

[...]

جهان ملک خاتون