گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه » شمارهٔ ۱۶

 

پروانه به شمع گفت: غم بیشستی

گر سوز من و تو را نه در پیشستی

هرچند سرِ منت نبودست دمی

ای کاش که یک دمت سرِ خویشستی

عطار