گنجور

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

بسکه افسردگی از هجر تو شد پیشة ما

کان یاقوت بود بی‌تو رگ و ریشة ما

تا نباشد به نظر چهرة افروخته‌ای

خون معنی نزند جوش در اندیشة ما

نتوان برد به هر کاوشی از جا ما را

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

کارگر نیست به غم تیشة اندیشة ما

خورد ای کاش همان بر سر ما تیشة ما

نخل ما بار ترقی ندهد پنداری

که به فولاد فرو رفته رگ و ریشة ما

چه عجب گر چو کتان ماه فرو ریخت ز هم

[...]

فیاض لاهیجی