×
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۲۷ - حکایت رحم کردن نوشیروان بر آن پیرزن ناتوان که به کوزه ای نادرست دست و روی خود می شست
که به پهلوی ما فقیری را
عمر بگذشته گنده پیری را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸
خوش آن آزاده کز مردم نهان دارد فقیری را
نسازد گوشه چشم توقع گوشه گیری را
خزان دل را خنک از نوبهاران بیش می سازد
به ایام جوانی هیچ نسبت نیست پیری را
چراغ زندگی را گر جهان افروز می خواهی
[...]