گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷۸

 

محو رخسار تو دلگیر نگردد هرگز

چشم و دل آینه را سیر نگردد هرگز

پرده صبح امیدست شب نومیدی

تا غذا خون نشود شیر نگردد هرگز

نیست دلگیر ز سرگشتگی خود عاشق

[...]

صائب تبریزی