گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳

 

خام ماندم ز می کهنه کشیدم تا دست

نشود هیچ مرید از قدم پیر جدا!

خاطر جمع مرا چند پریشان دارد؟

خواب آشفته جدا و غم تعبیر جدا

همت آن است که موقوف نباشد به شعور

[...]

صائب تبریزی