گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸۹

 

مدتی شد که به جان باتو در آمیخته ایم

در سر زلف دلاویز تو آویخته ایم

جوی آبی که روان در نظرت می گذرد

آب چشمیست که ما بر گذرت ریخته ایم

پردهٔ دیدهٔ ما در نظر ما به مثل

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

گفتی که هزار حیلت انگیخته ایم

تا طرح جدائی این دو را ریخته ایم

خود را بکشی رقیب اگر دانی باز

کامروز چگونه با هم آمیخته ایم

صفایی جندقی