گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۷

 

محمود جمال دین که با دوشمن و دوست

بر وعده تو خلاف را ناید پوست

آن وعده گندم تو امروز ایدوست

احسان کن و چون وعده برون آی زپوست

سوزنی سمرقندی
 

ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

برخاست خروس صبح برخیز ای دوست

ز انگور بگیر خون و ده در رگ و پوست

عشق من و تو قصهٔ مشت است و درفش

جور تو و دل صحبت سنگ است و سبوست

ملک‌الشعرا بهار