گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷۰

 

ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم؟

دل کز تو ستانم، به خم موی که دارم؟

تسلیم جفایت چه کنم، گر نکنم جان

چون باز رهم، قوت بازوی که دارم؟

گفتی که تو این بیدلی از روی که داری؟

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸

 

مستم دگر این بیخودی از بوی که دارم

دیوانگی از غمزهٔ جادوی که دارم

ای دل ز جنونم گله داری، عجب از تو

همسایگی فتنه ز پهلوی که دارم

مست آمده ام از عدم ای جمع بگویید

[...]

عرفی