گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۲ - وله ایضاً

 

زین پس نبیند این دل من روی خوشدلی

بر بسته کشت راه من از کوی خوشدلی

غمگین دلم که خوی گر درد و محنت است

تا غم بود کجا نگرد سوی خوشدلی؟

بی بر بماند کشت امیدم از آنکه نیست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل