×
غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲
سحر باد صبا از ساحت کوی تو میآمد
که با وی بر مشام جان من بوی تو میآمد
روان شد جوی خون تازه از زخم درون من
همانا بوی مشک از ناف آهوی تو میآمد
چو خُمِّ باده میجوشید مغزم دوش از مستی
[...]
۷ بیت