گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی

 

گرچه از خاطر وحشی، هوسِ رویِ تو رفت

وز دلش، آرزویِ قامتِ دلجویِ تو رفت

شد دل‌آزرده و آزرده‌دل از کوی تو رفت

با دلِ پُر گِلِه از ناخوشیِ خویِ تو رفت

وحشی بافقی
 

رشحه » شمارهٔ ۹ - مطلع یک غزل

 

غم نه گر خاکم به باد از تندی خوی تو رفت

غم از آن دارم که محروم از سر کوی تو رفت

گلشن خلدش شود گر جا، نیاساید دگر

رشحهٔ مسکین که محروم از سر کوی تو رفت

رشحه