گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۲

 

تا درتن باغ‌گل افشان نموگردیدم

رنگی آوردم و گرد سر او گردیدم

جز شکستم ننمودند درین دیر هوس

بارها آینهٔ جام و سبو گردیدم

سبزه‌ام چون مژه ساغرکش سیرابی نیست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲۳

 

شب که آیینهٔ آن آینه‌رو گردیدم

جلوه‌ای کرد که من هم همه او گردیدم

ساغر بی‌خودی‌ام نشئهٔ پروازی داشت

رنگها بسکه شکستم همه بوگردیدم

حاصل ریشهٔ امید ازین مزرع وهم

[...]

بیدل دهلوی