گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

گر یار در دل است عبث آرزو چرا

گر دیده محو اوست دگر جستجو چرا

ساقی پراست میکده دل ز بحرها

الفت شکار شیشه و جام و سبو چرا

ما را گداخت عمری و کس را خبر نکرد

[...]

اسیر شهرستانی