گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۱

 

ای دلت صیاد راز، از لب مده بیرون نفس

کز خموشی رشته می‌بندد به صد مضمون نفس

با خیال از حسن محجوب تو نتوان ساختن

حیرتم در دل مگر آیینه دزدد چون نفس

چشم ‌مخمور تو هر جا سرخوش ‌دور حیاست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۲

 

بی‌تأمل در دم پیری مده بیرون نفس

از کتاب صبح مگذر سرسری همچون نفس

جسم خاکی دستگاه معنی پرواز توست

راست کن چندی درین‌ خم همچو افلاطون نفس

گر نیاید باورت از حیرت آیینه پرس

[...]

بیدل دهلوی