گنجور

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۳۰ - رباعی

 

هرگاه که آن پهن سرون می گذرد

در یک دم ازین چرخ نگون می گذرد

طبعم ره فکر بین که چون برد بسر

او از سر وعده بین که چون می گذرد

عسجدی
 

خواجه عبدالله انصاری » مواعظ » موعظهٔ سوم - در احتراز و تمنیع از تضییع اوقات و تخریب عمر در بوالهوسی و لاطائلات

 

عمری به غم دنیی دون می گذرد

هر لحظه ز دیده اشک خون می گذرد

شب خفته و روز مست و هر صبح خمار

اوقات عزیز بین که چون می گذرد

خواجه عبدالله انصاری