گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۲۴

 

ای تن ز زمانه سر نگون مینشوی

وی دل تو درین میانه خون مینشوی

وی جان تو ازین تن ز جان آمده سیر

آخر به چه خوشدلی برون مینشوی

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۸

 

ای دیده تو از گریه زبون می‌نشوی

ای دل تو این واقعه خون می‌نشوی

ای جان چو به لب رسیدی از قالب من

آخر بچه خوشدلی برون می‌نشوی

مولانا