گنجور

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۲

 

با آنکه غم از دلم برون می‌نشود

از تلخی صبر دل زبون می‌نشود

با این همه غصه سخت جانی دارد

این دیده که از سرشک خون می‌نشود

انوری
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۳۸

 

دل نیست که از عشق تو خون مینشود

تن نیست که از تو سرنگون مینشود

جان از تن غم کشم برون رفت و هنوز

سودای تو از سرم برون مینشود

عطار