گنجور

عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۶

 

دوش آمد و گفت: «در درون ما را باش

در خاک نشین و غرقِ خون ما را باش»

بر من میزد تاکه ز من هیچ نماند

چون هیچ شدم گفت: «کنون ما را باش!»

عطار