گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۱

 

ای که سر تا قدمم را به جنون داشته ای

تا مرا داشته ای، غرقه به خون داشته ای

سر انصاف تو گردیم که با این همه حسن

از دل ما طمع صبر و سکون داشته ای

گر دلیرانه بتازی به من ای چرخ رواست

[...]

عرفی