گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد گذشت

باز تا شب بر من بیچاره چون خواهد گذشت

گفتیم جان در میان کن، زو ببر دل، چون برم

کو میان جان شبی صد ره فزون خواهد گذشت

امشب، ای جان کهن، بیرون گذر بیگانه وار

[...]

امیرخسرو دهلوی