گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

دل بی طاقتم از روی غمت چون خجل است

راست چون قطره ی شبنم که ز جیحون خجل است

سر تهی کردم از اندیشه ی سودای محال

گر دماغ متهتّک دل پر خون خجل است

سخت عیب است به پیرانه سرش میل به خمر

[...]

حکیم نزاری