گنجور

مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۶۵

 

این اشک عقیق رنگ من چون بچکد

آب از دل سنگ و چشم گردون بچکد

چشمم چو ز تو برید ازو خون بچکید

شک نیست که از بریدگی خون بچکد

مهستی گنجوی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۵۷

 

از دیده من چو اشگ گلگون بچکد

هر لحظه هزار قطره افزون بچکد

بر آتش عشق تو کبابست دلم

چون گرم شود کباب ازو خون بچکد

مهستی گنجوی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » رباعیات الحاقی » شمارهٔ ۳۵

 

یاد تو کنم زچشم من خون بچکد

خون از دل ابرو چشم گردون بچکد

چشمم زتو چون برید خونش بچکد

شک نیست که از بریدگی خون بچکد

اوحدالدین کرمانی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۹

 

اشکم از دیده چو بی آن رخ گلگون بچکد

لاله ها بردمد از خاک وز آن خون بچکد

جز گیاه غم و اندیشه لیلی ندمد

دانه اشک که از دیده مجنون بچکد

دارم از اشک جگرگون جگری غرقه به خون

[...]

جامی