گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲

 

خم بجوش آمد، بگو چون توبه اکنون بشکند

توبه ای کز بی شرابی کرده ام چون بشکند

در چمن هرگز نکرد آن سرو قامت جلوه ای

کز خجالت باغبان صد نحل موزون بشکند

بر دهانش زن گر آرد نام همت بر زبان

[...]

عرفی