گنجور

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴

 

از غم عشقت جگر خون است باز

خود بپرس از دل که او چون است باز؟

هر زمان از غمزهٔ خونریز تو

بر دل من صد شبیخون است باز

تا سر زلف تو را دل جای کرد

[...]

عراقی