گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۷

 

گل داغم از رنگ و بو می گریزم

چو نومیدی از آرزو می گریزم

گریزانش از خویش کی می توان دید

چو می بینمش پیش از او می گریزم

گلستان بی آبرو غرق خون باد

[...]

اسیر شهرستانی