گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱

 

این چرخ بدآئین نه نکو می‌گردد

زو عمر کهن حادثه نو می‌گردد

از چرخ مگو این همه خاکش بر سر

کاین خاک نیرزد که بر او می‌گردد

خاقانی
 

عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۴۴

 

زین کژ که به راستی نکو میگردد

ماییم و دلی که خون درو میگردد

ای بس که بگردیم من و چرخ ولیک

من خاک همی گردم و او میگردد

عطار