گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۰

 

شعور از زاهد خشک آن لب می نوش می گیرد

زسنگ خاره دل آن چشم بازیگوش می گیرد

توان از بندگی آزادگان را صید خود کردن

که قمری سرو را از طوق در آغوش می گیرد

سبوی باده را از دست هم گیرند مخموران

[...]

صائب تبریزی