گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۱

 

حرص پیری شیأالله از خروشم می‌کشد

قامت خم طرفه زنبیلی به دوشم می‌کشد

عبرت حال‌کتان پُر روشن است از ماهتاب

غفلتی دارم که آخر پنبه گوشم می‌کشد

شرمسار طبع مجبورم‌ که با آن ساز عجز

[...]

بیدل دهلوی