گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۴

 

دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ببخش

سینه را زان غمزه خون خواره دلدوزی ببخش

یک طرف بنما ز روی و یک گره بگشا ز زلف

مرده ام، از زندگانی یک شبانروزی ببخش

از پس سالی نمودی رو، مکش تا بنگرم

[...]

امیرخسرو دهلوی