گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹۲

 

دل ز روی تو دور نتوان کرد

با رخت یاد حور نتوان کرد

جور تو در رخ تو نتوان گفت

گله اندر حضور نتوان کرد

چشم بد دور از چنان رویی

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۰ - در توحید

 

صفت از ذات دور نتوان کرد

شرح این جز به نور نتوان کرد

اوحدی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸۲

 

تلاش بیخبری با شعور نتوان کرد

سفر ز خود به پر و بال مور نتوان کرد

خوشم به ضعف تن خود که همچو خط غبار

مرا ز حاشیه بزم دور نتوان کرد

شکسته رنگی من عشق را به رحم آورد

[...]

صائب تبریزی