گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳

 

لشگر عشقت سیاهی می‌کند از دور باز

وای بر من کز سلامت می‌شوم مهجور باز

برشکست خیل طاقت ده قرار ای دل که کرد

پادشاه عشق برپا رایت منصور باز

تا به جای نوش بارد نیش بر ما خاکیان

[...]

محتشم کاشانی