گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۳

 

تا کی از خلق اسیر غم بیهوده شوی

از همه رو به خدا آر که آسوده شوی

روز و شب در نظرت موج زنان بحر قدم

حیف باشد که به لوث حدث آلوده شوی

مس قلبی چه تکاسل کنی اکسیر طلب

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۰۰

 

از مهر بتان اگر چه فرسوده شوی

رغبت نکنی کز پی بیهوده شوی

گر پا کدلی بترس از آلایش نفس

کالوده شوی و سخت آلوده شوی

اهلی شیرازی