گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۳

 

خسته یی کان عنبرین مو بگذرد زود از سرش

همچو شمع از آتش حسرت رود دود از سرش

چون نمیرد خسته مسکین که بر بالین او

دیر آمد آن طبیب و زود فرمود از سرش

غم ز درویشی ندارد رند دیر ای مغبچه

[...]

اهلی شیرازی