گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴

 

در سر زلف تو ای دوست چه شرهاست که نیست

در دهان نمکینت چه نمکهاست که نیست

در غم هجر تو ای سرور خوبان جهان

در کدامین دل و جان خون جگرهاست که نیست

در کمال رخ تو نسخه ی جان می بینم

[...]

جهان ملک خاتون