گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

چه کنم قصه کز آن مایه غم بر تن چیست

با که گویم که از آن سرو روان با من چیست

جهد آتش ز دل آهن و حیران من از آنک

حال بی آتش دل آن دل چون آهن چیست

دوست مارا غم عشق آمد و دشمن دل سوخت

[...]

سید حسن غزنوی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

حیران شده ام که میل جان با تن چیست

واندر گل تیره این دل روشن چیست

عمری ست که با هزار من هستی من

من می گویم ولی ندانم من چیست

جامی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶

 

چو ساخت چشم تو کارم، نهفته دیدن چیست

بر آتشی که به نی درگرفت دامن چیست

اگر نه صبح سیه بخت کار شام کند

سیاه روزی ما زان بیاض گردن چیست

دلا تو چشم مرا کرده ای ز گریه سفید

[...]

کلیم
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۷

 

این زمزمه ها غیر مستحسن چیست

وین قطع مذاکرات بنیان کن چیست

گر دوست کند جفا و دشمن هم جور

پس فرق میان دوست با دشمن چیست

فرخی یزدی