گنجور

عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۱۴

 

از جان سیرم ازانک تن می‌خواهد

بی یوسفِ مهر‌، پیرهن می‌خواهد

موری که به سالی بخورد یک دانه

انبار به مُهرِ خویشتن می‌خواهد

عطار
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۴۴

 

دل گرچه هلاک جان و تن می خواهد

رسوایی کار خویشتن می خواهد

من فارغم از ملامت دشمن و دوست

خود حسن تو عذر دل من می خواهد

ظهیر فاریابی