گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۹

 

آه خجسته ساعتی که صنما به من رسی

پاک و لطیف همچو جان صبحدمی به تن رسی

آن سر زلف سرکشت گفته مرا که شب خوشت

زین سفر چو آتشت کی تو بدین وطن رسی

کی بود آفتاب تو در دل چون حمل رسد

[...]

مولانا