گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیستم: در ذُلّ و بار كشیدن و یكرنگی گزیدن » شمارهٔ ۱

 

جان سوخته سرفکنده میباید بود

چون شمع، به سوز، زنده میبایدبود

کارت به مراد این خدائی باشد

ناکامی کش که بنده میباید بود

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۷۲

 

شمع آمد و گفت: بنده میباید بود

در سوز میان خنده میباید بود

سر میببرند هر زمانم در طشت

پس میگویند زنده میباید بود

عطار