گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۲

 

ترا گزیده برای گزند خویشتنم

هلاک میطلبم نه بیند خویشتنم

گل مراد ز نخل تو آنقدر چیدم

که شرمسار ز بخت بلند خویشتنم

تو گرم گشته و من دل نهاده بر آتش

[...]

بابافغانی