گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰

 

من درین شهر پای بند توام

عاشق قامت بلند توام

مردهٔ آن دهان چون پسته

کشتهٔ آن لب چو قند توام

می‌دوانی و می‌کشی زارم

[...]

اوحدی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۴

 

تو عیش کن بفراغت که من سپند توام

بسوز آتش دل دفع هر گزند توام

غبار دیده بر گرد رهگذارت از آن

گشاده چشم براه سم سمند توام

دل کباب مرا نیست غیر گریه تلخ

[...]

اهلی شیرازی